جدول جو
جدول جو

معنی فرمان شنو - جستجوی لغت در جدول جو

فرمان شنو
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
تصویری از فرمان شنو
تصویر فرمان شنو
فرهنگ فارسی عمید
فرمان شنو(رَ / رِ زَ)
مطیع و آنکه گوش به فرمان میدهد. (ناظم الاطباء). فرمان نیوش. رجوع به فرمان نیوش شود
لغت نامه دهخدا
فرمان شنو
آنکه فرمان بزرگتر را بشنود و انجام دهد
تصویری از فرمان شنو
تصویر فرمان شنو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمان شنوی
تصویر فرمان شنوی
فرمان برداری، اطاعت، فرمان بردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ تَ)
فرمان صادر شدن. مانند حکم شدن. (از آنندراج). مقابل فرمان کردن. رجوع به فرمان کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرمان شنوی
تصویر فرمان شنوی
شنیدن و اطاعت فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان شدن
تصویر فرمان شدن
صادر شدن فرمان
فرهنگ لغت هوشیار